داستانک






شین مثل عشق

داستان,داستانک,رمان,شعر.متن ادبی

یک روز سرد زمستان پشت چراغ قرمز بهش دل بستم  تو 60 ثانیه دلی بهش بستم که تو 25 سال عمرم  فقط به خدا بسته بودم  تو چهار راه  گل می فروخت هر روز بعد از 8 ساعت کار ازش گل می خریدم و می دادم به مادرم.بعد یک ماه خواستم بهش بگم که دوسش دارم همون روز تو چهار راه 2 بار چراغ قرمز شد ترافیک بود می گفتن تصادف شده پیاده شدم رفتم جلو دختر گل فروش رویاهای من بود که بدون شنیدن حرف دلم منو تنها گذاشت آره پشت چراغ قرمز بهش دل دادم حالا باید پشت چراغ قرمز ازش دل می کندم.   


نظرات شما عزیزان:

سانی
ساعت0:02---16 شهريور 1390
اخی بمیرم چقدر بد...

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:17 توسط از اهالی احساس| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت